7/03/2007

شبیه پشت صحنه من

صحنه آخر تمام می شه جمعیت ملیونی از عمق وجود فریاد می زنن ... نور زیر پای آقای بزرگ را روشن می کنه ... شاخه های گل صحنه را پر می کنه ... هیچ کس سر از پا نمی شناسه همه منتظر یک حرکت دست آقای بزرگن تا بالا و پایین بپرن ... بعضیا گریه می کنن . بعضیا جیغ می کشن ... عکاسا مثل بچه هایی که واسه جمع کردن شاباش زیر دست و پا له می شن از این ور و اونور آقای بزرگ عکس می گیرن ...

چند ساعت بعد ...

آقای بزرگ گوشه اتاق خودش مشغول حسودیه ! به یه دختر و پسر که تو اون جمعیت ملیونی تمام مدت که آقای بزرگ ترانه می خوند سرشون رو شونه هم بود ...

آهای آقای بزرگ خوشحال باش همه مردم دنیا دنبال عکس و امضای تو می دون ... دوستت دارن

اینو بهش می گیم که آروم شه اما پیش خودمون می دونیم همه دنیا هم که عاشقت باشن باز ...

گاهی تو فقط یک نفرو می خوای !

No comments: