هیچ وخت رومون نشد بگیم از کجا اومدیم ... منو یکی دونفره دیگه ....اینجا نسبتا هوای بهتری داره اما احساس می کنم اکسیژنش کمتر باشه .... نمی دونم !هر شب چند نفری خیره می شیم به کف آسمون و زل می زنیم بهم اما هیچی نمی گیم که ما از کجا اومدیم
یادم نمیاد حدودا چند ملیون سال نوری پیش بود؟! اما همش چشام به اون بالایه که بعد از رفتن ما چی شد ....؟
خوب یادمه ما چند نفر چند ساعت قبل از اون اتفاق بزرگ با یک موشک فضا پیمای واقعی از کهکشان راه شیری در رفتیم .... اومدیم اینجا تو کهکشان شمازه پی - 148 اینا خودشون می گن کهکشان آلدومین که به زبون ماها می شه : پل بزرگ
اینا تازگیا پی بردن تو هیچ سیاره ای از راه شیری و ....هیچ وخت زندگی نبوده یعنی شرایط زندگی نبوده ما هم هیچ به روی خودمون نیاوردیم که بیست سال اول زندگیمونو تو یکی از همین لعنتیا بودیم این خیلی خنده داره
اینجا یه جوراییه یعنی تو ... تو نیستی .... همه .... نه نمی تونم بگم نمی تونم نمی تونم معمولی رفتار کنم
کجایی ... بعد اون انفجار بزرگ تو چی شدی ؟ هی می خوام بمیرم اما اینجا کسی نمی میره اینجا هنوز مرگی وجود نداره ... به من نمی گی ؟ تو بهشتی یا جهنم
من اینجا به شغل شریف خوانندگی مشغولم درآمدش خیلی نیست در حدیه که شبا بتونم یکی دو بطری مشروب بخرم که بشه تا صبح شعر بگم و بخونم شبا رو دوست دارم نمی خوام صب بشه یک سری از بدبخت بیچاره های اینجارو جمع می کنم دور خودم واسشون از قصه های اون روزا می گم و اینام به خیال خودشون دارن افسانه می شنون کیف می کنن...اینجا همش مستم اینجا دیگه الکل گنا نداره ... آها می خواستم اینو بگم کاشکی تو هم می یومدی می دیدی چقدر خنده داره وقتی وسط شعرام یه دفه اسمتومی گم و اینا نمی فهمن ... چه جوری به هم نگاه می کنن ... اینا خلن . اسم تو خیلی قشنگه اینا نمی فهمن
می دونی چند ملیون سال نوریه که ندیدمت ... از وقتی داداشت زنگ زد و گفت دیگه اونورا آفتابی نشم ... اشتباه کردم .... باید منم می مردم . همیشه خودم مقصر می دونم که همتونو ول کردم و اومدم اینجا ... دو سه روزه دیگه مشروب نمی خورم ... پولشو دارم جمع می کنم می خوام پولامو رو هم بذارم یه سری وسایل تعمیری بخرم ... باید اون موشک لعنتی رو درست کنم یک سری کارت بنزینم دزدیدم باکشو پر کنم ... بالاخره می یام دیر یا زود بذار اینم بگم نه ولش کن لوس می شی ... نه نه اصلن باشه می گم این روزا خوب می فهمم بدون تو می شه زنده بود اما انگار نمی شه زندگی کرد